در دوقدمی یکسالگی!
دختر عزیزم! یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را تجربه کرده ای.... و کم کم یک بهار را نیز تجربه خواهی کرد... پس از این همه چیز جهان تکراریست، جز مهربانی! و یا شاید گذشت! باورم نمی شود.... خوب که فکر می کنم، باورم نمی شود: "کم کم در دو قدمی مادری هستم که یکسال را با کودک دلبندش پشت سر گذاشته!" و لحظه لحظه لمسش کرده، با شمّ مادری ! خوب تر که فکر میکنم ، نمی توانم تصور کنم روزی مادر نبوده ام ! .... موهبتی که با حضور تو در ثانیه های آرامشم، طعم ملس زندگی را به یادم می آورد. همان طور که بوسه های دست و پاشکسته و آبکی ات، تمام لذت دنیا را برایم به ارمغان! وقتی تو باشی ، لحظه ها با...